ابراهیم بن هاشم
ولادت
ابواسحاق ابراهیم بن هاشم کوفی قمی، از زمره پاکان و عالمان روشن ضمیر و روایان سختکوش است که همت خویش را در راه ترویج دین حق مصروف داشت. او از محدثان و فقیهان بصیر و دانشمندان زمانشناسی است که علم و ایمان و عقل و دین را با هم پیوندی ناگسستنی زد. در کتب رجالی و تاریخی، تاریخ ولادت او مشخص نشده، اما آنچه از قراین و شواهد به دست میآید و با توجه به نظر بسیاری از عالمان علم رجال که او را از اصحاب و معاصران امام رضا علیهالسلام دانستهاند میتوان ولادت او را در اواخر قرن دوم هجری، در ایام ولادت امام کاظم علیهالسلام و در شهر کوفه دانست
مهاجرت از کوفه به قم
از مهاجرت ابراهیم بن هاشم به قم، اطلاعات زیادی در دست نیست؛ ولی با توجه به رشد و نمو او در کوفه که مرکز تشیع بوده است میتوان به سلوک تربیتی و علمی او پی برد. کشّی، نجاشی و شیخ طوسی قدسسره در کتب رجالی خود وی را اینگونه توصیف کردهاند: «انه اوّل من نشر حدیث الکوفیین بقم» او اولین کسی است که حدیث کوفیان را در قم منتشر کرد.
وی پس از فراگیری علوم و کسب احادیث از مشایخ حدیثی به قصد انتشار اخبار اهلبیت علیهمالسلام در قم، از کوفه به این شهر مهاجرت کرد و به ترویج مکتب حدیثی خویش (کوفه) در قم همّت گماشت. یکی از نویسندگان معاصر مینویسد:
«او رشتههای مختلف حدیث را از این جا و آن جا تحصیل کرد و سپس به قم آمد تا که قم را از حدیث اهلبیت علیهمالسلام غنی سازد. او بعد از تحصیل حدیث از کوفیانی چون ابن محبوب، به بغداد رفت و حدیث بغدادیان را از هرکسی که در آن جا صاحب کتاب و دانشی بود، فراگرفت و از مشایخ شام، عراق، کاشان، اصفهان، اهواز، ری، نیشابور، همدان کرمان و… هرجا که بود، بهرهها گرفت و هم اینک [از او [حدود هفت هزار حدیث فقهی، اخلاقی و تاریخی در کتابهای مذهبی، موجود است.»
بدین ترتیب، ابراهیم بن هاشم، پس از سالها دانشاندوزی، در قم، حرم و آشیانه اهلبیت علیهمالسلام و حوزه مهم درسی شیعه، سکنا میگزیند و در آن به ترویج معارف غنی مکتب جعفری میپردازد و تحولی شگرف را در این حوزه بزرگ، رقم میزند.
حوزه های درسی کوفه و قم
از آن جهت که ابراهیم بن هاشم، نقش مهمی در برقراری ارتباط بین حوزههای قم و کوفه داشته است، لازم است توضیح مختصری درباره وضعیت این حوزهها و نوع برخورد و تلقی آنها از یکدیگر داده شود.
با انتقال مرکز خلافت جهان اسلام به کوفه و ورود امام علی علیهالسلام به این شهر، کوفه به تدریج چهرهای شیعی به خود گرفت، به گونهای که هرگاه میخواستند به کسی نسبت شیعی دهند، او را کوفی و یا کوفی مذهب مینامیدند. با باز شدن فضای سیاسی در اواخر عهد بنیامیه و اوایل حکومت بنیعباس و دوران امامت صادقین علیهالسلام، کوفه به عنوان مرکز تشیّع، تکاپوی علمی خود را آغاز نمود. نخستین گروه از شاگردان امام باقر علیهالسلام از کوفه بودند که در رأس آنها، خاندان پر برکت شیعی «اَعْیَن» هستند. نجاشی در کتاب خود مینویسد که حسین بن علی بن زیاد وشأّء، موفق شد نهصد تن از شاگردان امام صادق علیهالسلام را در مسجد کوفه درک نماید. بدینگونه، کوفه به عنوان نزدیکترین پایگاه شیعه به چشمه فیّاض اهلبیت علیهمالسلام شناخته میشود و پرچمدار نشر حقایق دینی و علمی میگردد.
قم نیز اولین مرکز تشیّع در ایران است که در قرون سوم و چهارم، یکی از مهمترین حوزههای شیعه در تدریس فقه و حدیث به شمار میرفته است. سابقه حدیثی قم به نیمه اول قرن دوم هجری باز میگردد که برای نخستینبار، عمران بن عبداللّه قمی و برادرش عیسی بن عبداللّه به خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدند و امام علیهالسلام از آنان به عنوان اهلبیت خود یاد فرمود.
از اوایل قرن سوم به بعد، به تدریج شاهد منازعات و اختلافات علمی حوزهها با یکدیگر، و به ویژه قم با عراق (و مشخصاً کوفه) هستیم. عوامل چندی در این اختلافات مؤثر بوده است که مهمترین آنها، اختلاف عقاید و نحوه برداشت از احادیث، و نیز اقدامات و غُلاّت و تفرقهافکنی و حدیثسازی آنها است، به گونهای که حوزه قم برای مصون ماندن از آسیبهای این جریان، به سختگیری و شدت عمل در معیارهای پذیرش روایات و اصول جرح و تعدیل روی آورد. سختگیری ابن ولید و احمد بن محمد بن عیسی اشعری در اینباره مشهور است، به طوری که روایت یونس بن عبدالرحمن و حسن بن محبوب را تحریم کرده بودند؛ چرا که یونس، سماع را در نقل احادیث، شرط نمیدانست. مشایخ قم، احمد بن محمد بن خالد برقی را به اتهام غلو، از قم بیرون راندند.
از اینرو، فعالیت و تلاش ابراهیم بن هاشم، به عنوان یکی از پرورش یافتگان مکتب حدیثی عراق، برای نشر احادیث کوفیان در قم، اهمیتی بسزا مییابد و میتوان او را بنیانگذار مکتب حدیثی جدید در قم دانست.
ابراهیم از امام صادق علیهالسلام
ابراهیم بن هاشم قمی، از جمله راویانی است که در روایتش از ائمه علیهالسلام پراکندگی نظر فراوانی وجود دارد. اولین بحث در این زمینه، روایت او از امام صادق علیهالسلام است، در التهذیب شیخ طوسی و الکافی مرحوم کلینی، روایت از علی بن ابراهیم، از ابراهیم بن هاشم آمده است که او از امام صادق علیهالسلام درباره صدقات اهل ذمّه سؤال میکند. شهید ثانی قدسسره در حواشی خود، این روایت را میپذیرد. به این دلیل که ابراهیم از اصحاب امام رضا علیهالسلام و از شاگردان یونس است. بنابراین، روایت او از امام صادق علیهالسلام بعید نیست.
میرداماد علیهالسلام نیز در الرواشح، بر همین نظر است، با این تحلیل که امام صادق علیهالسلام در سال 148ق به شهادت رسیده است و این سال، سال ولادت امام رضا علیهالسلام است. امام رضا علیهالسلام نیز در سال 203ق به شهادت رسیده است، که در آن زمان، امام جواد علیهالسلام نه ساله بوده است. از اینرو، دور نیست که ابراهیم، زمان امام صادق علیهالسلام را درک کرده باشد.
همان گونه که پیداست، کلام این دو عالم بزرگوار در این باره، مضطرب (همراه با تردید) است؛ در حالی که بسیاری از محققان و بزرگان رجالی، همچون علامه بحرالعلوم قدسسره، این حدیث را غریب دانستهاند(4) و آن را اشتباه در نسخه محسوب نمودهاند؛ زیرا با پژوهشی در احادیث ابراهیم مشخص میشود که او نه تنها بدون واسطه از امام صادق علیهالسلام روایت نکرده است، بلکه با یک واسطه هم روایتی ندارد. از دیگر سو، اگر او از اصحاب و یا درک کنندگان امام صادق علیهالسلام میبود، علمای رجال میبایست نام او را در زمره اصحاب امام صادق علیهالسلام ذکر میکردند و نیز از امام کاظم علیهالسلام روایت میداشت.
روایت ابراهیم از امام رضا علیهالسلام
نجاشی پس از نقل کلام کُشّی در مورد ابراهیم که «انّه تلمیذُ یونس بن عبدالرحمن من اصحاب الرضا علیهالسلام»، با عبارت: «هذا قول الکشّی و فیه نظر» در آن مناقشه میکند. در این که اشکال نجاشی، شاگرد یونس بن عبدالرحمن ابراهیم است و یا صاحبت او با امام رضا علیهالسلام و روایت از ایشان، در میان علما اختلاف اقوال بسیار است.
گروه کمتری از ایشان، همچون صاحب تنقیح المقال معتقدند که ابراهیم از اصحاب امام رضا علیهالسلام بوده است و عبارت «من اصحاب الرضا علیهالسلام» در کلام کشّی را اشاره به ابراهیم میدانند و برخلاف نظر عالمانی چون: سید بحرالعلوم و میرداماد، آن را متعلق به یونس نمیدانند و برخی روایات را که دلالت بر روایت ابراهیم از امام رضا علیهالسلام دارند، برمیشمارند. از طرف دیگر بسیاری از بزرگان علم رجال، او را از اصحاب امام رضا علیهالسلام نمیدانند. اگرچه منکر ملاقات او با امام رضا علیهالسلام نیستند. صاحب قاموس الرجال و آیةاللّه خویی قدسسره، با ردّ مرحوم مامقانی، هیچ روایتی را که ابراهیم، راوی بدون واسطه آن از امام رضا علیهالسلام باشد، نمیپذیرند و با توجه به روایات بسیار (حدود هفت هزار حدیث) و مشایخ فراوان وی، معتقدند که عدم روایت او از امام رضا علیهالسلام، مصاحبتش با آن حضرت را منتفی میسازد.
شاگردی یونس بن عبدالرحمن
مسئله دیگری که در شرح حال ابراهیم بن هاشم قمی محل بحث است، موضوع شاگردی و تلمّذ او نزد یونس بن عبدالرحمن است که از شاگردان و اصحاب ممتاز امام رضا و امام جواد علیهالسلام و از مشایخ حدیث بوده است. گروهی همانند صاحب تنقیح المقال در شاگردی ابراهیم نزد یونس، هیچ تردیدی ندارند، گروهی دیگر با استناد به این که او هیچ روایتی را بدون واسطه از یونس نقل نکرده است، این مسئله را انکار میکنند. این گروه در مورد عدم تلمّذ ابراهیم نزد یونس، دلایل زیر را نقل میکنند:
اول آن که در شرح حال ابراهیم گفته شده است که او اولین کسی است که احادیث کوفیان را در قم نشر داده است و این امر با تلمّذ وی نزد یونس، تناقض جدی دارد؛ چرا که یونس به جهاتی مورد طعن و رد مشایخ قم بوده است و احادیث او را نمیپذیرفتهاند، بنابراین طبیعی است که نمیبایست روایات ابراهیم را نیز بپذیرند. در حالی که مقاومتی از طرف مشایخ قم در برابر او گزارش نشده است. دلیل دوم این که ابراهیم محققا بدون واسطه از یونس روایتی ندارد. دیگر آن که وفات یونس در مدینه و در زمان امام رضا علیهالسلام بوده است، لذا ابراهیم نمیتواند از یونس که در مدینه بوده است روایتی داشته باشد.
اما معتقدان به تلمّذ ابراهیم نزد یونس، در جواب منکران پاسخهایی دادند که قانع کننده به نظر میرسد. ایشان قَدْحِ یونس نزد قمیها و در عین حال، قبول روایات ابراهیم را که شاگرد یونس محسوب میشود، نشان دهنده نهایت تقوای او و وثوق قمیها به ابراهیم میدانند و هیچ منافاتی بین این دو نمیبینند. در ضمن سیره بزرگان اصحاب، عدم روایت از مشایخی بوده است که مورد طعن واقع میشدهاند. از این جهت، ابراهیم تظاهر به شاگردی یونس و روایت از او، و حتی از شاگردان وی، نمیکرده است تا بتواند رسالت خویش را به انجام رساند و روایات اهل بیت علیهمالسلام را منتشر سازد.
و از جانب دیگر، طعن و رد یونس در اوایل امامت امام رضا علیهالسلام و آغاز پیدایش واقفیه بوده است و چون یونس از مخالفان واقفیه به شمار میرفته است، آنها تلاش فراوانی نمودند تا او را به سوی خود جذب نمایند؛ به گونهای که علی بن حمزه و زیاد بن مروان، ضامن ده هزار درهم برای او شدند، اما کوشش ایشان بیثمر ماند. از اینرو، به اشاعه شایعات و رواج مطالبی علیه او مبادرت کردهاند تا او را به امامت امام رضا علیهالسلام بیتمایل نشان دهند و نظر شیعیان را نسبت به وی مشوّه سازند، ولی هنگامی که امر امامت امام رضا علیهالسلام بر همگان آشکار گشت، درباره یونس از امام علیهالسلام سؤال نمودند و حضرت ایشان را به رجوع به یونس امر فرمود و همچنین درباره او از امام رضا علیهالسلام و امام جواد علیهالسلام مدایحی وارد شده است.
در این وضعیت، مشایخ قم نیز به او مراجعه کردند و از طعن او دست برداشتند. این شاذان میگوید: «محمد بن احمد بن عیسی، از طعن یونس، توبه و استغفار نمود؛ بنابراین، شاگردی ابراهیم نزد یونس و انتساب روایت کوفیان، در قم دور از ذهن نیست.» وفات یونس در زمان امام رضا علیهالسلام و در مدینه نیز نمیتواند نفی کننده شاگردی ابراهیم نزد او باشد. در مورد عدم ثبوت روایت ابراهیم از یونس نیز باید یادآوری نمود که شاگردی نزد او ملازمهای با روایت از وی ندارد؛ چرا که یونس صرفاً محدث و راوی نبوده است بلکه، همان گونه که ابن ندیم در الفهرست خود میگوید، وی آگاه به علم کلام و علوم دیگر هم بوده است. به همین سبب نمیتوان عدم روایت ابراهیم از یونس را دلیل بر عدم شاگردی نزد او قلمداد نمود. با توجه به مطالبی که آمد و نیز تردید و اضطرابی که در کلام مخالفان موجود است، نظر موافقان پذیرفتنیتر است.
وفات و مدفن وی
تاریخ وفات ابراهیم بن هاشم، همانند تاریخ ولادت او، مشخص نیست، و در میان مکتب رجال، سخنی در این زمینه وجود ندارد؛ اما از آنرو که وی از شاگردان امام جواد و امام هادی و امام حسن عسگری علیهمالسلام روایت دارد و اگر ولادت او در ایام امامت امام کاظم علیهالسلام باشد، میتوان وفات او را در اوایل نیمه دوم قرن سوم دانست، در مورد مدفن وی نیز با توجه به حتمی بودن ورود وی به قم و عدم وجود گزارشی مبنی بر خروج او از این شهر، و نیز مشخص بودن مقبره پسر بزرگوارش علی بن ابراهیم در قم، به طور مسلم، مزار او نیز در قم است؛ ولی امروزه نشانی از مدفن او موجود نیست. (عاش سعیدا و مات سعیدا).
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.